عين خيالتم نيست ...

عین خیالتم نیست یکی  داره میمیره، هر وقت که تنها میشه سراغت رو میگیره

عین خیالتم نیست این دلٍ دلواپسو ، پرنده بی پرو تنهاییه قفسو

عین خیالتم نیست یکی هنوز منتظره، یکی با دوتا چشم خیس هنوز نگاهش به دره

عین خیالتم نیست اگه یه روز نباشم، اگه برم بمیرم یا که ازت جدا شم

عین خیالتم نیست دوست نداشته باشم ، دیگه با دیدین تو حسی نداشته باشم

عین خیالتم نیست بدون تو بمیرم، دیگه واسه همیشه سراغتم نگیرم

عین خیالتم نیست ...

http://sammibag.typepad.com/sammibag/images/alone.jpg

تو رفتي...


وقتي تو رفتي شمع روشن شبهايم خاموش شد ،
پنجره رو به زيبايي و رو به آغوش
مهربانت بسته شد ، چشمه لبم خشک خشک شد ،
و آغوشم تنها بهانه تورا مي گرفت!
وقتي تو رفتي آتش غم دوري و فاصله در وجودم شعله ور شد ،
آسمان چشمانم ابري و دل گرفته شد و غروب غمگين عشق
در آسمان قلبم نشست!
وقتي تو رفتي دنيا برايم عذاب شد ،
و ثانيه ها برايم پر ارزش تر از گذشته شدند!
وقتي تو رفتي نگاهم دائم به ثانيه ها و لحظه هاي
زندگي بود تا هر چه زودتر بگذرد و
دوباره تو را در کنارم خودم احساس کنم!
وقتي تو رفتي همدم من پرندگان شدند و
رفيق شب و روز من تنهايي شد!
تو که رفتي شهر برايم غربت شد ،
و خانه برايم يک زندان پر از شکنجه و عذاب شد!!
تو که رفتي چشمانم هميشه در حال بهانه گرفتن بود ،
و دستهايم هميشه لرزان!
تو که رفتي هيچ حسي در وجودم نبود ،
و تنها آروزي تورا از خداي خويش داشتم!
وقتي تو رفتي هر روز به ياد تو و به فکر تو بودم
و هر شب نيز اگر خوابي به اين
چشمهاي خسته من مي آمد خواب تو را ميديدم!
وقتي تو رفتي تنها به پايان جاده زندگي مي انديشيدم ،
و تنها نگاهم به پايان جاده که به
تو ميرسم و تو را در آغوش خود ميگيرم بود!
تو که رفتي من مانند ساحلي بودم که
در کنار درياي پر از عشق منتظر امواج محبت تو
بودم!وقتي تو رفتي ، نام سفر برايم يک کاووس وحشتناک شد
و ديگر از هر چه سفر بود
نفرت داشتم!تو که رفتي قلمم بر روي کاغذ خيسم
تنها از دوري و از رفتن تو مينوشت!
تو که رفتي عاشقي برايم پر درد تر و غمگين تر از گذشته شد !
وقتي تو رفتي هر زمان که پرستوها بر فراز
آسمان دلم پرواز ميکردند به آنها مي گفتم
سلام عاشقانه مرا به تو برسانند
و روزي تو را همراه با خود بياورند


http://varya.persiangig.com/%23%23%20(262).jpg